لابه لای خاطرات
چند صفحه آنورتر
جایی که هنوز برف می آید
از پشت شیشه های بخار زده
دستهای مرا ببین
هنوز هم برایت دست تکان میدهم
در انتهای امروز
در امتداد روزهای دیروز
راستی به باغچه دیروز هم سر بزن
گلهای تازه بی تو یخ کرده اند
برایم چای بیاور
و یک فنجان از لحظه های من بنوش
نگاه کن
آسمان هنوز آبی است
وقتی نگاه میکنی
در چشمان تو می توان آسمان را دید