همیشه حرفهایم با شعرهایم زده ام

همیشه

باران که بیاید

دستهایم خیس خیس

سوی تو می آیند

می دانم گاهی هوای دلم بارانی ست

نگاه کن من کجای این شعر نشسته ام

دور دور

شعرهایم از من دور میشوند

دلم باران می خواهد

دلم

باران میخواهد

گاهی ببار

قول می دهم دستهایم خیس خیس

به سوی  تو سرازیر می شوند

و شعر می گویم

از انزوای گنشجکهای کنار پنجره مان

تا برف

راستی برف هم که بیایید

زمستانمان شروع میشود

کنار دستهای  تو اما

انگار باران میخواهد ببارد

.

.

.

-4