در ازدحام یک انزوای شیشه ای
که در هر طرف تصویر تو تکرار میشود
شبیه خوابهای دم صبح من
مسافری از دستهای تو رد میشود
مسافری که شبیه دیروز من شده است
شبیه لحظه های عزیز دوست داشتن
شبیه راه رفتن در میان غبار
شبیه یک نفر در میان خواب داشتن
شبیه یک نفر که در ازدحام سپید
هنوز پشت غبار لبخند میزند
هنوز هم برای این ترانه ها
دوباره مصرع و قافیه هارا بند میزند
هنوز رد میشود از محال باور من
در انتهای سقوط سراب ساعت ها
دوباره روبروی من نگاه میکند
به کوچ ناگزیر این عادت ها
.
.
.
امضای تمام نوشته هایم:دل نوشته های محسن
نامه رسان نامه هایم را برای بانوی برفی بخوان!
1389/4/27
ادامه مطلب جدید