لحظه ها طبق عادت گرگ و میش میشوند

لای یک پنجشنبه خیس

سربالایی های سنگی را که بالا میروم

کوچه باغی سبز مرا در خود فرومیبرد

خاطرات زیر سربالایی سنگی

لابه لای صدای عبورم از لحظه ها

مرا فریاد میزنند

لحظه های برفی

لابه لای پارکی سنگی

و صدایی در آن دورها

مثل خواب دم صبح

مثل خواب دم صبح

مثل خواب دم صبح

.

.

.